اولین باری که لبم با گرمای لبت آشنا شد توو دلم گفتم به سلامتی عشقمون نوش!
فکر می کردم بوسه ی اتشینی که تمام وجود هر دوتامون و گرفته می تونه دلیلی باشه برای تا ابد باهم
بودنمون و عشق نثار هم کردنمون.
اون روز میتونستم گر گرفتنت رو از توو چشات ٬ از هول شدن بعد از عشق بازیمون ٬ بخونم . داغ بودی٬
مثه من!
گفتم شکرت خدا که عاشقیم!
نمی دونم حرفم و چه جوری تموم کنم.قشنگترین قسمتاش همین جاها بود.بقیه اش اونقدر زشت و
کثیف شده که وقتی بهش فکر می کنم هزار مرتبه توو دلم می گم نفرین بر عشق!
اون موقع فکر می کردم اگه لبات رو لبامه ٬ اگه هشتمین بوسه رویایی ترین بوسه شده از عشقه.
یه عشق پاک و ناب توو دل من و تو.
اما افسوس که فهمیدم آتش بوسه مون در وجود من از عشق شعله ور می شد و در وجود تو از...
بالشت پاره شد چه عشق خفنی