بی خودی

بی خودی چرا بهم خیره می شی؟
چرا با چشمات می گی که
هنوزم دنبال منی؟
من دیگه مال خودم نیستم
شدم مال کسی
که میتونست دلمو راضی کنه
که تونست اسیر و عاشقم کنه
توی مرداب دلش
دست وپاهامو بند کنه
بگه دوستت دارمو
واسه ام دیوونگی کنه

بیخودی چرا بهم خیره می شی؟
دوست  ندارم مال هیچ کسی بجز یارم باشم
دوست ندارم کسی خیره شه بهم
بجز عشقم بجز نیمه ی دلم
دوست ندارم دیگه عاشقم باشی
دورهی عاشقی اتم سر اومده
همه ی خاطره ها رفته و هیچی دیگه نیست
دوست ندارم که چشات
هنوزم دنبالم باشه
راه رفته امو بدون پس نمیدم
همه ی دنیا و عشق تو رو به یه تار موی یارم نمیدم
محاله فکرک نم حتی به چشات
حالا که میدونم عاشق کی ام

بی خودی چرا بهم خیره میشی؟
چرا نامه میدی که
دلت میخواد با من باشی
چرا اینو اونو قاصد میکنی
میگی از حال دلم با خبری؟
تو کجا خبرداری چی میگذره توی دلم
چرا فکر میکنی عاشق تو ام؟
آره عاشقم اما فقط عاشق یارم ام
خواب ورویاهام اونه
تورور چرا باور کنم؟

بی خودی چرا بهم خیره می شی؟
 وقتی که کاری به کارت ندارم
به همه می گی که عاشق منی
چیزی بین ما نبوده واسه چی
به همه میگی که یار من شدی
دوست ندارم حتی از دور ببینم نگاهتو
بشکنه پاهام اگه بیام تو رویاهای تو
اگه عاشقی بزار با عشقم زندگی کنم
این همه دختر عاشق
چرا اومدی سراغ من

بی خودی چرا بهم خیره می شی؟
وقتی حتی به تو فکر نمیکنم
نمیتونم به کسی غر از عزیز و نفسم فکر بکنم
نمی تونم حتی یک لحظه بی اون بمونم
من میخوام فقط مال کسی باشم
کههمه وجودشو برام میده
بیخودی دیگه بهم خیره نشو
اونیک ه عاشقشم
یه تار موی منو هرگز به دستات نمیده